شهرپرآوازه ام اکنون به
غربت خفته است
کوچه ها تاریک
خانه ها را چادری ازغم به
سر
شهرخاموش است و درماتم
فرو
رود پرآبش تهی از
زندگیست
بردرختان تنومندش دگربرگی
نمی رقصد به باد
بلبلان سردرگریبان کرده
اند
شورو شادی رخت بربسته
نشاط
درسکوت و درسکون چشم
انتظار
تا که یکباردگرجاری شود
آب روان
دردرون جویبارزندگی
زاینده رود
ترا
نه
دلم میخاد به اصفهان
برگردم
ترا
نه ای با صدای دلنشین آقای معین هنرمند ارزنده همشهریمان حتما شنیده اید با این
مضمون
دلم
میخاد به اصفهان برگردم
بازم
به اون نصف جهان برگردم
برم
اونجا بشینم در کنار زاینده رود
بخونم
ازته دل ترانه و شعرو سرود
و
الا آخر که بسیار زیباست و زیباتر اجرا شده ولی در این روزها که آدم دلش خون میشه
وقتی زاینده رود را می بینه دیگه دلش نمیاد این ترانه زیبا را گوش بده و افراد بی
حوصله و بیکاری مثل من هم میرو ند و متن
ترانه را تغییرمیدهند و به صورت زیر در می آورند و با هما ن آهنگ میخوانند
دلم
میخواست که یک
الاغی داشتم
تو
د ست را ستم یه چراغی داشتم
روزا
با الاغ خود، ازاین ورزاینده رود
می
بردم توریستا رو، یکی یکی اون وررود
یکی
یکی اون ور رود
شب
که میشد، با الاغم، میروندمش تو رودخونه
ا
و نقدر یونجه میخورد ش ، بشه مست و دیوونه
بشه
مست و دیوونه
چی
بگم ، با کی بگم ، زاینده رود یونجه
داره
دیگه
از آب خبری نیس تا بخا ی خشک زا ره
تا بخای خوشک زا ره
بخدا
این دل من پر از غمه
خر
من یونجه براش یه مرهمه
هرچی
من بهش میدم کا ه و علف
هی
میگه با زم ، کمه بازم کمه
چی
بگم با کی بگم زاینده رود یونجه داره
وسطش
یونجه شده یه ذره آبم نداره
یه
ذره آبم نداره
نه
دیگه این وا سه ما رود نمیشه
وا
سه مردم دیگه پر سود نمیشه
چی
بگم با کی بگم زاینده رود لاله زاره
برای
الاغ من
یه عالمه یونجه
داره
یک
عالمه یونجه داره
یاد
کاهووسکنجبین های سرپل خواجو به خیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر